جدول جو
جدول جو

معنی گرگ آباد - جستجوی لغت در جدول جو

گرگ آباد
(گُ)
دهی است از دهستان گورگ بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در ده هزارگزی شمال سردشت و پانصدگزی باختر شوسۀ سردشت به مهاباد. کوهستانی و جنگلی، هوای آن معتدل و سالم، دارای 76 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سردشت تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه شوسه دارد. در تابستان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرب آباد
تصویر طرب آباد
جایگاه طرب و شادی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ رَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در هفده هزارگزی شمال خاوری الیگودرز و سیزده هزارگزی شمال شوسۀ الیگودرز به گلپایگان. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و دارای 1075 تن سکنه است. از چاه و قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، لبنیات، چغندر، پنبه و صیفی است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است و راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
قصبه ای است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، که در 12هزارگزی خاور نوبران واقع شده، و محلی است کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 2467 تن است که شیعه اند. و به زبان فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از قنات (18 رشته) تأمین می شود و محصول آنجا غلات، بنشن، پنبه، سیب زمینی، بادام، انگور و گردو می باشد. و شغل اهالی زراعت و گله داری بوده و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. در حدود 20 تا 50 دکان مختلف و دبستان و پاسگاه ژاندارمری و دستگاه امتحان سیم تلگراف دارد. مزرعۀ قاضی آباد داودآباد جزء این ده است. این قصبه سر راه شوسۀ ساوه به نوبران واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 15000 گزی خاور گرگان. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مرطوب مالاریائی. سکنه 220 تن. آب آن از رود خانه قرن آباد. محصولات آنجا برنج، غلات، لبنیات، توتون، سیگار. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. راه شوسۀ فرعی وامامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
از قرای مرو است. (معجم البلدان). در دوفرسخی مرو است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و هشت هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. ناحیه ای است واقع دردامنه، معتدل و دارای 300 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی وگله داری گذران میکنند. هنر دستی آنها سیاه چادربافی است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفۀ گراوند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
قصبۀ مرکزی دهستان رودپی از بخش مرکزی شهرستان ساری که در 25هزارگزی شمال ساری واقع است. ناحیه ای است واقع در دشت، معتدل، مرطوب و دارای 680 تن سکنه است. از رود خانه تجن مشروب میشود. محصولاتش برنج، غلات، پنبه، کنف، کنجد، صیفی و ابریشم است. اهالی به کشاورزی، کسب و صید گذران میکنند. ده باب دکان و یک دبستان دارد. باشگاه نظامی و شعبه شیلات آن در کنار دریا واقع است. راه شوسه به ساری دارد. خرابه هائی از آثار و ابنیۀ دورۀ صفویه در آنجا دیده میشود. از مراتع آن گله داران چهاردانگه و دودانگه استفاده مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد که از طایفۀ یوسف وند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُ رُ کَ)
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. از سراب فتح اللهی وزز مشروب می شود. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است و ساکنین از طایفۀحسنوند می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(زَ گَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دامغان است که 510 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
دهی است از دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 27هزارگزی شمال خاوری قیدار و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی با 150تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان کنجکاه بخش سنجیدۀ شهرستان هروآباد. دارای 644 تن سکنه. آب آن از خاتون بلاغ. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر و 218 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن غلات و بنشن، صیفی و باغات میوه و قلمستان و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنها کرباس بافی است. امامزاده ای دارد بنام هاشم. از کاروان سرای عرب آباد کنار شوسه بدانجا ماشین میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی از دهستان بایک بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 742 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران. دارای 269 تن سکنه است. آب آن از رود خانه جاجرود. محصول آن غلات، صیفی و چغندر قند. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان چهار دولی است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان گنجگاه است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 986 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان میان آباداست که در بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
آنجا که امنیت و آسایش برقرار است. و کنایت از خانه کعبه است:
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 16هزارگزی خاور مراغه و 6هزارگزی شمال راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. هوای آن معتدل و کوهستانی و دارای 603 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه مردق تأمین میشود. محصول آن غلات، کشمش، نخود و بادام است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 891 تن. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، چغندر، پنبه و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اسلام آبادغرب. سکنۀ آن 615 تن. (فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان مرکور بخش سلوانا شهرستان ارومیه که در 31هزارگزی جنوب خاوری سلوانا و 4هزارگزی جنوب ارابه رو دیزج بزیوه واقعست. دره و سردسیر است و 160 تن سکنه دارد. آبش از کوهستان و چشمه، محصولش غلات، حبوبات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چُ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در هجده هزارگزی شمال خاوری تربت جام و سه هزارگزی باختر شوسۀ عمومی معدن چشمه گل. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل و دارای 500 تن سکنه میباشد. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است. 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ دِهْ)
ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
هر جای مزروع و دلکش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان حومه بخش اردکان شهرستان یزد که در 4 هزارگزی شمال باختری اردکان و متصل به جاده یزد قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و معتدل است و 1132 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن پسته و غلات و کنجد و شغل مردم زراعت است و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه ارابه روو دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان قطور است که در بخش حومه شهرستان خوی و 585هزارگزی جنوب باختری خوی و 10هزارگزی جنوب راه ارابه رو قطور به خوی قرار دارد. دره ای است سردسیر و 47 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و ساکنان آن از ایل شکاکند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). ترساباد، نام محلی است و از آنجاست ابومحمد ترسابادی نحوی معاصر زجاج و ابن کیسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(طَ خُ)
دهی است به جرجان. (منتهی الارب). بلده ای به جرجان. قریه ای است از قراء جرجان و شاید طرخ نام کسی که آن را بنا کرده بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل با 213 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن ارابه رو است. تپۀ معروف الب ارسلان در این ده واقع است که آثار باستانی دارد و امریکائیها کاوش کرده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
جایگاه شادی و سرور. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش مرکزی شهرستان جیرفت، 126 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه هلیل و محصول عمده آنجا غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرب آباد
تصویر طرب آباد
محل شادی و سرور
فرهنگ لغت هوشیار